حركتهاى انقلابى در طول عمر اسلام،
سابقهی دیرینه داشته و نفى ظلم و استبداد و شكستن زندان بیداد و ستمگرى،
همواره به عنوان سرلوحهی فرامین اسلام برای مسلمانان مد نظر بوده است.
اهمیت این مسأله تا بدانجاست كه حتى اجراى اكثر دستورات اجتماعى و در برخى
موارد عملى كردن فرامین فردى دین اسلام نیز منوط به همین حركتها بوده و
وجود طواغیت زمان به عنوان سد و مانعى در برابر اجرایى كردن فرامین الهى
بوده است.
قیام علیه ظلم تنها در
آیین اسلام مطرح نمیباشد، بلكه در تمام ادیان الهى به عنوان اولین اقدام
انبیای الهى مطرح بوده است. خداوند متعال ذات انسانها را به نحوى آفریده
است كه هیچگاه در برابر ستم سر فرود نیاورند. بنابراین قیام علیه ظلم
همواره به عنوان حركتى انسانى و اسلامى درطول تاریخ بشرى مطرح بوده است.
انقلاب اسلامى ایران نمونهاى از این حركتهاى انقلابى میباشد كه در نوع
خود نه تنها كمنظیر بلكه شاید بتوان گفت در طول تاریخ اسلام از جهاتى
بىنظیر میباشد. نفى كامل ظلم و استقرار نظامى مطابق آیین اسلام به عنوان
حركتى كه به اكثر اهداف اصلى خود دست یافته است، نشان از موفقیت این انقلاب
است.
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0